me and i

我……还活着吗?
۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

3 . احساس

از اهنگایی که بهم احساس گناه میدن ، بدم میاد 

باعث میشن احساس کنم خیلی بدجنسم ، اون احساس بد که بهم عذاب وجدان میده ،

 با اهنگای شاد راحت تر میتونم بالای سر جنازههای توی مغزم ، لبخند بزنم.

lether ..
lether .. Sunday, 28 Khordad 1402، 12:23 AM

شروع فوق العاده

فکر میکنید تعطیلات تابستانه من چجوری شروع شد ؟ 

با سرماخوردگی. 

lether ..
lether .. Saturday, 27 Khordad 1402، 12:12 PM

2 . احساس

چیزی که چندوقته ، نقریبا دوساله دارم بهش فکر میکنم اینه که دلیل اون دروغ ها چی بود . من نه کمبودی داشتم نه چیزی ، فقط حوصلم سر رفته بود و تصمیم گرفتم دروغ بگم ، بعد از اون ، یاد گرفتم نقش بازی کنم، یاد گرفتم برای هر آدمی یه شخصیت متفاوت داشته باشم ، به طوری که دیگه برام سخت بود پیش دونفر ، اخلاق یکسان داشته باشم . دروغ هایی گفتم که تا ابد ادامه دارن ، نه برای خودم ، بلکه برای مردم . 

بعضی دروغ ها زندگی میکنن ، نفس میکشن ، بزرگ میشن و درآخر ، همراه با شنونده میمیرن. 

دروغهای من تو چه مرحله ای هستن؟ اونا بزرگ شدن ، راستش دارن مستقل از من عمل میکنن و این من رو میترسونه . 

متاسفم برای اسیب هایی که رسوندم ، ولی من ناراحت نیستم. ، ولی تو ؟ تو تا تهش با افکار دروغین "من" زندگی میکنی که حتی خودت نقشی هم در بوجود اوردنشون نداشتی 

شروع این دروغ با من بود ، ولی پایانش؟ حتی وقتی بمیری هم دلتنگ این دروغ میشی . موفق باشی. دوست دارم قیافت رو وقتی حقیقت رو میفهمی ، اوه نه ببخشید ، وقتی میمیری ، ببینم . 

lether ..
lether .. Thursday, 25 Khordad 1402، 03:07 PM

1 . احساس

احساس گناه نمیکنی؟ 

میکنم . چرا نکنم؟ 

کی بجز من خودم رو میشناسه؟ هیچکس. فقط خودم میدونم چه کارایی کردم. نه در حدی که خودم رو به جهنم بفرستم ، درحدی که کاری کنم کسی به خدا ایمان بیاره و از خدا بخواد من به جهنم فرستاده بشم . خب این خوبه . میبینی؟ من مردم رو با ایمان و خدا پرست میکنم . باشد که رستگار شوند. 

lether ..
lether .. Thursday, 25 Khordad 1402، 10:30 AM

تمام

چجوری بگم.. انگار دنیا رو بهم دادن 

خیلی بیش از حد خوشحالم 

امتحانا تمام شدن. 

از امروز من ازادم

lether ..
lether .. Wednesday, 24 Khordad 1402، 11:53 AM

باز هم تو .

میخوام از الف بگم؟ بازم بله .

حس میکنم بعد ار مدت ها ازش گذر کردم 

پیجش رو پیدا کردم . فالوش کردم عکس جدید از خودش پست کرد،برخلاف بارهای قبلی، به قیافش نگاه کردم،من واقعا این رو دوست داشتم؟ 

واقعا برای این ادم که منو له کرد ، مینوشتم؟ شاید بدجنس بنظر بیام ،ولی خنده خدا؟ ببخشید تو نفرین خدایی.تو بابت گناهای زندگی قبلیم اومدی جلوی راهم.

نمیدونم ، کاش پیداش نمیکردم،همون لحظه که نگاهش کردم ، یاد وقتی افتادم که با اشک بهش زنگ میزدم؛ به عکسش نگاه میکردم  و حتی باورم نمیشه بخاطر این شیطان زمینی ، تا همین یمدت پیش ناراحت بودم.  الف من ، دیگه نمیترسم اینجارو اتفاقی پیدا کنی و بفهمی ینفر هنوز به یادته ، امیدوارم اینبار جدی بمیری،  آتنا . 

lether ..
lether .. Monday, 8 Khordad 1402، 03:41 PM

ادامه

راستش اونقدرا هم ناخواسته نبود 

میدونستم همه چیز خراب میشه ، اما حرفامو زدم چون مثل همیشه ، خطرناک تر از خودم برای اطرافیانم ، خودمم و اون فرد برای اینکه سلامت روانش به دست من تخریب بشه زیادی خوب بود 

ناراحتم ؟ نه . 

پشیمونم ؟ نه . 

lether ..
lether .. Thursday, 4 Khordad 1402، 01:17 PM

یک یادگاری .

تو میدونی چجور مردم رو عاشق و شیفته خودت کنی و بعد با همون عشق بکشیشون ، چرا با من اینکارو کردی؟ تو میدونستی من به زور بازم رو پای خودم ایستادم ، میدونستی سخت بهت اعتماد کردم ، چرا کاری کردی بازم شب رو بیشتر دوست داشته باشم؟

آخرین جملات اون ، همین امروز ، تقریبا بیست دقیقه پیش ، چند ثانیه قبل از از اینکه از همه جا بلاک بشم . 

به عنوان یادگاری از قلبی که ناخواسته شکستم . 

lether ..
lether .. Thursday, 4 Khordad 1402، 01:13 PM

امتحان

الحمدلله یکی از کشوری هارو دادم و یکی مونده ، فیزیک . تقریبا کمی پاره هستم 

ولی راستش 

خوشحالم . خیلی زیاد . 

lether ..
lether .. Tuesday, 2 Khordad 1402، 12:34 AM