یک یادگاری .
+
Thursday, 4 Khordad 1402، 01:13 PM | Thursday, 4 Khordad 1402، 01:13 PM | lether ..
تو میدونی چجور مردم رو عاشق و شیفته خودت کنی و بعد با همون عشق بکشیشون ، چرا با من اینکارو کردی؟ تو میدونستی من به زور بازم رو پای خودم ایستادم ، میدونستی سخت بهت اعتماد کردم ، چرا کاری کردی بازم شب رو بیشتر دوست داشته باشم؟
آخرین جملات اون ، همین امروز ، تقریبا بیست دقیقه پیش ، چند ثانیه قبل از از اینکه از همه جا بلاک بشم .
به عنوان یادگاری از قلبی که ناخواسته شکستم .
نظرات (۰)
بستن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.