از وقتی شناختمش ، جوری تغییر کردم که نمیفهمم ، میخوام خودم رو بکشم .. براش . میتونم براش ادم بکشم و میتونم براش اسمون رو به زمین بدوزم . 

وقتی میخنده ، اوه وقتی بهش میگم ببینمت و با لبخند برام عکس میفرسته .. البته که کم پیش میاد چون لبخند خدای من ، زیادی قیافه جدی ای داره . 

چجوری بگم .. انگاری وقتی نیستش رنگها برام کمرنگن، گلها سرشون پایینه ، رنگم از خط بیرون میزنه .. حتی نمیخوام قبول کنم که دوستش دارم . 

چی باعث میشه من بهش نگم که بیا وقتی دوتا گربه کنار هم دیدیم یاد هم بی افتیم ؟ 

اینکه مطمئنم من برای اون "آره فلانی .. باهاش حرف میزنم ، میشناسمش" هستم .

نظرات (۰) بستن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی